بازی روزگار
نوشته شده توسط : صادق

 

 

بازي روزگار را نمي فهمم! من تو را دوست مي دارم... تو ديگري را... ديگري مرا... و همه ما تنهاييم

 

 

داستان غم انگيز زندگي اين نيست که انسانها فنا مي شوند ، اين است که آنان از دوست داشتن باز مي مانند.

 

 

هميشه هر چيزي را که دوست داريم به دست نمي آوريم پس بياييم آنچه را که به دست مي آوريم دوست بداريم.

 

 

انسان عاشق زيبايي نمي شود. بلكه آنچه عاشقش مي شود در نظرش زيباست!

 

 

انسان هاي بزرگ دو دل دارند: دلي که درد مي کشد و پنهان است ، دلي که ميخندد و آشکار است.

 

 

همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولي کسي دوست ندارد که بميرد .

 

 

عشق مانند نواختن پيانو است. ابتدا بايد نواختن را بر اساس قواعد ياد بگيري، سپس قواعد را فراموش کني و با قلبت بنوازي.

 

 

دنيا آنقدر وسيع هست که براي همه مخلوقات جايي باشد پس به جاي آنکه جاي کسي را بگيريم تلاش کنيم جاي واقعي خود را بيابيم.

 

 

 

 

 

عشق در لحظه پديد مي آيد. دوست داشتن در امتداد زمان. و اين اساسي ترين تفاوت ميان عشق و دوست داشتن است.

 

 

راه دوست داشتن هر چيز درک اين واقعيت است که امکان دارد از دست برود.

 

 

انسان چيست ؟ شنبه: به دنيا مي آيد. يكشنبه: راه مي رود. دوشنبه: عاشق مي شود. سه شنبه: شكست مي خورد. چهارشنبه: ازدواج مي كند. پنج شنبه: به بستر بيماري مي افتد. جمعه: مي ميرد.ن ‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به يکديگر نامحدود مي شود.

 

 





:: موضوعات مرتبط: متفرقه , ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 دی 1388 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: